دنیا و عشق و حالش کنکور و بیخیالش!

سلام.....
موندم اگه این همه ادم دعا نمیکردن چی میشد!!!!خیلی بد دادم از پارسالم بدتر!!!باز بچه ها اگه بد دادن حداقل یه پیشرفتی بعد یه سال کرده بودن ما پیشرفت که نکردیم هیچ در جا هم گه نزدیم هیچ پسرفت کردیم اونم اساسی!!!!
ناراحت نیستم اصلا پارسال این ومقع داشتم میمردم ولی الان نه!!!هر چی بخواد پیش میاد.....نغمه هم بد نداده خیلی از پارسالش بهتره فکر میکنم قبول شه اگه اینایی که زده درست باشه!!!البته اونی که میخواد نه ولی خوب.....گندمزارم از پارسالش بهتر داده اگه درست زده باشه تقریبا اونی که میخواد قبول میشه ...خیلی خوب میشه .......ولی بعد من باید بیام اینجا بگم گندمی خداحافظ........خلاصه که ما هم مثله ادم (البته ادم ضایع شده)بر میگردیم دانشگاه خودمون....تابستونم شاید برم واحد بگیرم که خیلی عقب نمونم....
خلاصه که این بار یک تیر دعای ما هم کار گزار نشد....همینطوریش خودم دیگه ساعتای ۱۱ اینا مخم از کار افتاده بود بعد هنوز ۴۰ دقیقه مونده بود که خون دماغ شدم منم از خدا خواسته پا شدم اومدم بیرون ...حسش نبود...دیگه بقیه هم ولم کردن خدا رو شکر....
از امروز تابستون شروع شده .... کلی کار دارم که امیدوارم به همش برسم......فکر میکنم که این تابستون متفاوتی باشه.....
دیشب به یاد بچگی ارگ زدم بعد سه سال ...البته خیلی حالیم نبود ولی اون موقع از زدن همونم خودم کیف میکردم بقیه هم مهم نبودنمیخوام برم دنبال سه تار ...از همین روزا هم شروع میکنم.....
ما بریم فعلا.....

همه ارزششو ندارن!!!

خدایا من برای همه قلبی پر مهر ارزو دارم
برای همه ذهنی پاک و بی دغدغه
و برای همه ایمانی راسخ و برای همه توکلی عظیم بر خالقشان ارزو دارم
تا در نهایت صداقت و صمیمیت ؛با گامهایی استوار و با امید به خدایشان بی هیچ لغزش و خطایی؛بی هیچ تردید و دو دلی؛ در نهایت ارامش قدم در راه گذارند ؛ راهی که تو برایشان برگزیدی و در راه  برای رسیدن به هدف نه دلی را بشکنند نه چشمی را گریان کنند و نه ذهنی را اشفته؛و انچنان حرکت کنند که شایسته ادمیست !!که روشنی قلبشان را در این راه تیرگی نشاید و پاکی روان را الودگی نباید برای رسیدن به هدف !!سر انجام به هدف برسند و همه میسر است با لطف تووهیچ یک ممکن نیست بی امید به تو......
<hr>
قبلا ها یه دوست داشتم؛دوستش هم داشتم!!الان نه خودش رو دارم و نه دوستش دارم...یعنی شاید لازم بود برا منم پیش میومد این وضع!اخه خودم رو؛ انتخابم رو؛ حرفم  رو خیلی قبول داشتم دور و بری هام هم هی بهم میگفتن...
به نظرت فلانی چطور ادمی؟هان؟بگو دیگه تو تا حالا اشتباه تشخیص ندادی....با حرفشون کیف نمیکردم ولی بدم هم نمیومد....خودم هم که دیگه حرف خودم برام حجت بود!!!!!!!!ولی این دفعه اشتباه کردم ؛عیب که نداره ادم جایز الخطاست!ولی خطام بزرگ بود.....به ضررم تموم شد فقط یه تشخیص اشتباه نبود.....همین حالاشم اگه بهم بگن دو نفر ۱ سال و نیم با هم دوست بودن و خیلی صمیمی و بعد اشتباه همدیگرو شناخته بودن میخندم میگم چقدر خنگ!!ولی خودم هم همین کارو کردم....یه دوست داشتم که به نظرم بچه ساده ای بود ؛مهربون ؛خونگرم و صمیمی و از مهمتر برا من تو دوستی که راستگو بود و صادق یه کم هم حسود ولی خیلی کم؛انقدر که محو بود تقریبا....دوستت داشت براشم مهم بودی ...ظا هرا مشکلی نیست دیگه ...باطننم نیست اگه اشتباه نکرده باشی! خوب بعد عجیبم نیست که به این ادم دل ببندی ؛بهش اعتماد کنی؛ازش انتظار داشته باشی ادم باشه با معنای وا قعیت ادمیت....اول با یه بهونه ساده با هم درس خوندن شروع شد و سریع وسیع شد بازم چون خیلی خونگرم بود.....یه مدت گذشت حس کردم یه ذره شاید این حس حسادتش داره زیاد میشه !حیفه ادم به این خوبی!ایراد نداره سعی میکنم این حسشو از بین ببرم...بعد یه دروغ بزرگ که امیخته به توهین بزرگتری بود!شایدم تهمت!!!!ولی فکر کردم ارزش دوستی بیشتر از این حرفاست.....هی نفهمیدم و نخواستم بفهمم که انقدر دیر شد که وقتی فهمیدم همه چیز خراب تر از اونی که من فکر کردم شد!!!!۳ ماه هم سعی کردم درست شه ولی نشد!!!خورد شده بود ..همه چیز و بیشتر از همه اعصاب من و دل من!!!نمی خوام بگم مورد ظلم واقع شدم ها بعدم بیاین همه بگین ایراد نداره؛ فراموش کن؛سخت نگیر و قشنگیای زندگی رو ببین؛ اخیش چقدر نا روا شنیدی!!منم وای نایستادم بخورم....
میخوام از پستی بعضی از  مخلوقات خدا بگم؛از اینکه بعضی ها برا ادم تاریخ مصرف میذارن!!!تا وقتی فایده داشته باشی براشون باهاتن!!!!کاش میگفتن تا وقتی ضرر نداشته باشی!!!!
این که تو مدرسه ؛محیطی که همه از صفا و صداقتش حرف میزنن ؛از پاکیش؛از یکرنگیش و صمیمیتش ادمایی باشن به پستیه...... .مدرسه همیشه برا من قداستی داشته عجیب!!!!به نظرم بزرگترین محیطی که واردش میشیم و پاکه و صمیمی؛ بدون ریا و دورویی ....همه قلبا پاک ؛همه ذهنا پاک..ولی اینم شاید ماله مدرسه های قدیم بوده الان هر سال که میگذره اینم بدتر میشه....
حالا به این ادم پست اعتماد که کردی هیچ؛ جوابه اعتمادتم که چه جوری داد هیچ؛با اعصاب و روانتم که بازی شد هیچ؛یادت بیاد واسه خاطر ادمه به این پستی به بقیه دروغم گفتی!!!گرچه خیلی بزرگوار بودن که جای اینکه بزنن تو سر منی که دم از صداقت و راستی میزدم و بهشون دروغ گفته بودم کمکم کردن!!!ولی کاش میزدن هنوز از خودم خجالت میکشم گر چه دلیه قاطعی داشتم اون موقع....تازه بود که فهمیدم بر خلاف حرفی که همیشه میزدم که هر مخلوق خدا فقط به خاطر اینکه افریده خداست و بخشی از عظمت خدا لیاقت این رو داره که براش ارزش قائل بشی اشتباه بوده !بعضی وقتا انقدر پلیدی و کثیفی و افکار بد دل و مغز ادمارو پر میکنه که اون ارزش اولییه ای که خدا به همه داده رو از خودشون میگیرن!بعد فقط ادعای راستی ؛ادعای درستی؛ادعای مهر؛ادعای انسانیت ؛ادعای تعاون و کمک و بعد به جاش هم ازت همون راستی و درستی و مهر و....رو هم میخوان !اینش دیگه جالبه!!!
به یه ادم ظاهرا خوب تکیه میکنی بعد جا خالی میده میزنت زمین انوقت یکی دیگه...خیلی فرقه!!!یه معلم زبان امریکایی دارم خیلی دوسش ندارم ؛هیچ انتظار درست بودنی هم ازش نداشتم ولی نمونه کامل انسانیت وراستی ودرستی توش هویداست!تازه یه ادم مسیحی که اصلا نمیدونم چقدر از اصول رفتاریشون مثله ما باشه ولیاین ادم واقعا حرف نداره کاراش از نظر انسانی ؛نه دروغ ؛نه دو رویی نه سوء استفاده ...به عنوان یه ایرانی داره تو مملکتمون زندگی میکنه در نهایت درستی با مردمی که تازه واقعا نه هم کیشن و نه هم دین ....بدون یه ذره ادعا..
خلاصه به نظرم خواستی غیر منطقی اگه بخوام همه مثله معلم زبان من باشن باید این پستا باشن تا ارزش ادمای واقعی معلوم شه ولی امیدوارم مثلهیه مرض واگیر دار همه بهش مبتلا نشن که یه روزی بشه خودم هم جزوشون باشم!!!
یه چیزم بگم برم...به خاطر وجود یهویی این ادم سر رام ارزش خیلی هارو فهمیدم و بازم معذرت ازشون!!!!!


عنوان گذاشتنم سخته ها!!!!

ای ایه مکرر ارامش میخواهمت هنوز
اری هنوز هم دریای ارزو در این دل شکسته من موج میزند
راهی به دل بجو…..
این چند وقت از این حالتا بود که اگه میومدم مینوشتم به قول یکی از بچه ها گند میزدم به همه حرفای قبلی…..ولی الان نه زیاد…
تا حالا شده بگین حاضرین از امروز صبح تا فردا صبح که چیزی نیست تا یک هفته بگین غلط کردم ولی برگردین به وقتی که هنوز اون کارو نکرده بودین……من برا اولین بار 2 ماه پیش اینطوری شدم….پارسال وقتی دانشگاه ازاد قبول شدم و سراسری یه جوری انتخاب رشته نکردم که قبول شم گفتم میمونم میخونم برا سال دیگه …وقتی رفتیم ازاد رزرو(نمیدونم درسته یا نه!) کنیم گفتن نمیشه باید یه ترم بخونی بعد مرخصی گیری ما هم از خدا خواسته (یا شایدم نخواسته)گفتیم چشم….یه ترم اول رو رفتیم و تازه فهمیدم از اونیی که من فکر میکردم خیلی بهتر بود…..بعد ترم دوم هر کی رسید به ما از دوست و بابا و.. گفت تو ؛ توی ذاتت درس خوندن نیست ول کن بیا همین رو برو ولی من حرفش رو زده بودم دیگه نمیخواستم زیر حرفم بزنم!یه کم هم خونده بودم…گفتیم عیب نداره همه بچه ها که دارن میخونن ما هم روشون…تا 15 فروردین هم خوندماولی بعد هی کم شد و هی کم شد و بعد شد صفر!!!!!همون موقع بود افتاده بودم به غلط کردن ولی دست خودم نبود نمیشد بخونم منم خودم رو اذیت نکردم اصلا…..ولی الان که یه هفته بیشتر نمونده هیچیم نیست !!!!!شد که چه بهتر از یه فرصتی استفاده کردم نشدم که اتفاقی نیفتاده میرم دانشگاه خودم…رشته ام هم دوست دارم…کلی روشن فکر شدم…کاش بقیه هم همین ها رو میگفتن!!!هی گیر نمیدادن به ادم…
خلاصه فکر میکنم تابستون خوبی رو دارم …البته تابستون که شروع شده ولی برا ما از هفته دیگه این موقع!!!
روزا همشون خوبن یعنی نمیذارم روزای خوب این تابستون رو کسی خراب کنه!!!
فکرم میکنم داره یه اتفاقه با حال میفته!خودشم خبر نداره!!دوست دارم این اتفاق بیفته!!!
خلاصه که اگه ما دیگه تا کنکور نیومدیم دعا کنید یه امساله رو ضایع نشیم…


همین الان اومدم کتاب پائولیو رو بردارم که یکی از اون نوشته هایی که برام جالب بوده رو پیدا کنم بنویسم یهو این صفحه اومد که من تا امروز نخونده بودمش….
استاد میگوید:وقتی تصمیم به عمل میگیریم طبیعی است که تعارضی غیر منتظره رخ میدهد.طبیعی است مجروح چنین تعارضی میشویم .زخم ها بهبود میابند ؛جوشگاه زخم بر جای میماند و این برکتی است .چنین جوشگاهی تا اخر عمر با ما خواهد ماندو برای ما یاور بزرگی خواهند بود.اگر زمانی به هر دلیلی میل ما برای بازگشت به گذشته نیرومند باشد ؛کافیست به جوشگاههای زخم خود بنگریم.جوشگاه ها علامت دستبند هستندو ما را به یاد خوفگاه های زندان میندازد….و با چنین خاطره ای بار دیگر پیش میرویم…

معتاد معتاد شدم!!!!

هیچی من معتاد شدم مصرفم هم بالاست هر کار میکنم نمیشه ترک کنم!!تازه این هفته که کامپیوتر نداشتم فهمیدم......حالا نمیدونم چه نوع ترکی بکنم!!ترک یابویی یا برم دکتر دوا درمونی پیدا شه شاید.....میشه هم این
رو ترک کرد به یه چیز دیگه رو اورد......
خلاصه کسایی که تجربه دارن کمکی کنن......الانم کافی نتم!!!
فال حافظ گرفتم میخواستم بگم که الان نمیشه.....طولانیه اخه این کی برده فارسی ها رو نداره الان دارم خودمو میکشم مینویسم.....
فقط چون به این کتاب پائولیو کوئلیو هم معتاد شدم یه چیزی از این کتابش مینویسم...
وقتی از راهب انتو نیو پرسیدند که ایا ریاضت راه به سوی خدا میبرد پاسخ داد:دو راه برای ریاضت وجود دارد؛اولی راه کسی بدنش را شکنجه میدهد چون فکر میکند ما از پیش محکومیم. این ادم احساس گناه میکند و گمان میکند سزاوار شادی نیست چنین فردی هرگز به جایی نمیرسد ؛زیرا خداوند گناهکاران را نمی پذیرد.
دومی راه کسی است که میداند دنیا همانطور که همه می خواهیم کامل نیست و با این وجود دعا میکند :توبه میکند و وقت و کارش را فدا میکند تا محیط اطرافش را بهتر کند. در تین مورد حضور الهی تمام مدت به او کمک میکند و میتواند به خدا برسد