چقدر همه چیز زود و باور نکردنی گذشته!
نمیخواستم چیزی بنویسم.. از حال و هواش خارج شدم..
اومدم یه سری زدم بعد از دو سال و یه کم نوشته های قبلی رو خوندم.. یه جاهایی حافظه یاری نمیکنه و خیلی چیزارو خوب یادته..
تو نوشته ها تاریخ اتفاقاتی رو دیدم که باورم نمیشد 5 6 سال ازش گذشته!
از همه با حال تر پسوردم رو یادم نمیومد و حتی جواب سوال امنیتی رو!!
اسم صمیمی ترین دوست! در اوج نا امیدی و نا باوری بهش رسیدم!
دنیای بزرگه خیلی کوچیکیه!
کاش تو این 3 سال هم چیزهایی رو ثبت کرده بودم و الان با خوندنش لبخند می زدم.. یادتون بخیر..