پازلم داره بیریخت میشه!!بلد نیستم درستش کنم..کمک!!!

وقتی به دنیا میایی یه عالمه ادم دورو برته ولی چون حاله تو رو نمیفهمن و تو به حاله خودتی اونا هم به حاله خودشون و تو تنها گریه میکنی پس میگن ادما تنها به دنیا میان!!
بعد تو همه زندگی به عشق همین ادما  زندگی میکنی...همین ادمایی که وقتی نگاه میکنی میبینی خوباشون !!همیشه باهات بودن و تنهاتم گذاشتن!!یه سری ادم به جز اون اولیا همیشه پیشت بودن و یه جورایی همراهت ولی باز چون نمیفهمیدن چی میگی یا این دفعه اگه هم میفهمیدن فهمشون فایده ای نداشته چون وقتایی که باید میبودن نبودن و لحظه هات همش ماله خودت بوده ؛ باز تنهایی...پس تنها هم زندگی میکنی...وقتی میخوای بمیری باز همه هستن چه اونایی که اولش بودن چه اونایی که بعدا اومدن..همه همه!! ولی حالشون با تویی که داری میمیری فرق داره ..بازم نمیفهمنت!!نفسای اخرو میزنی و تنها میمیری!!
تنها با یه عالمه ارزو به دنیا میای؛تنهای تنها با کلی خوشی و ناخوشی نفس میکشی..تنهاتر از همیشه هم نفسه اخر!!
فقط فرقه وسطی اینه که همَشو به عشق همین ادما زندگی میکنی..ولی لحظه هات ماله خودته!!همَمون باید یاد بگیریم تنها ولی با عشقه به ادما زندگی کنیم!!
(کلا گفتما برداشت بیخود نشه!!)
امشب یکی از همین شماها حرفه قشنگی زد..خوشم اومد..فکر کردم زندگی شبیه پازله!!اونم داره میگرده تیکه هاشو پیدا کنه بذاره سره جاش تا همه چیز درست شه!!امیدوارم موفق بشه!!
یعنی یه فروشنده ای نفری یه پازل بهِمون هدیه کرده!!به مناسبته تولدامون!!بی هیچ منت و غروری..اونم در نهایت سخاوت...
ولی میگم اگه فروشنده دلش خواسته باشه چند تا تیکه رو برادره و نده به ما چی؟؟!! اونوقت پازلمون با وجوده اینکه قشنگه کامل نمیشه !! نمیشه هم بری گیر بدی به فروشنده که چرا چند تیکش نیست!!میگه دندونه اسبه پیشکشی رو که نمیشمرن خانوم!!هدیه بوده همین قدرشو قبول کن!!راستم میگه بازم بابته بقیش جای شکرش باقیه!! یکی هم میبینی این وسط طرح و شکل پازلشو دوست نداره و ماله یکی دیگه رو میخواد..ولی اونم نمیتونه کاری کنه باید سعی کنه همون زشته رو درست کنه!!حتما اونم به نظره کسه دیگه قشنگه!!بازم نمیتونی بری از کادوت شکایت کنی..میگه یه هدیه که این حرفارو نداره نمیخوای پسش بده ولی کاش یادگاری نگهَش میداشتی..بعد خجالت میکشی و برمیگری کلی هم تشکر میکنی...بعضی ها هم اصلا چیدن پازل و این بازی رو دوست ندارن ..اونا باید چیکار کنن...گرچه که وقتی هدیشون رو گرفتن تشکرشون رو هم کردن هنوز هم هر وقت فروشنده رو میبینن تشکر میکنن..ولی پازلَ رو چی کار کنن؟؟!!
همشون تشکرش رو کردن این عالیه!!!
کاش پازلای همَمون کامل بشه!!همه هم طرحه خودشون رو دوست داشته باشن!!
دیگه اینکه سلام و خداحافظ..

انتظار هم معنی نداره!!

قفس به این بزرگی کاشکه پرنده بودم
مهم نبود پریدن ولی برنده بودم..
از صمیمه قلب امروز دلم خواست که کارتون یه روز پیشش گیر کنه و بعد یه لبخند تحویلتون بده و بگه شرمنده!!!!
بعد من کِیف میکنم...تازه اگه اینجوری هم بشه بازم خیلی کم گفته بهِتون نسبت به اینایی که شما ها امروز به من گفتین!! مهم نیست اصلا...
میگم به این نتیجه رسیدم که انتظار بی معنیه!!نه؟! البته سالی صد دفعه به این نتیجه میرسم و باز یادم میره که با کلی نگرانی منتظر نمونم و بالاخره یه چیزی میشه!! فکر کنین یه عالمه وقت با کلی هیجان یا ناراحتی و استرس یا امیدواری و خوشحالی و سرمستی منتظر یه چیزی هستی بعد که خوب یا بد اتفاق میفته اونم تو یک ثانیه میفهمی چقدر انتظارت با اون همه احساسه خوب و بد بی معنیه!!
مهم نیست البته شاید اینم لازمه!!!
به هر حال که خداروشکر ...دلم کلی گرفته و کلی حرف دارم ولی فقط همینش رو میگم که خدا رو شکر ...هر چی که خودت بخوای..من هم روزی هزار بار میگم خدارو شکر..

مزار من!!

اومدم چند تا چیزه کوچولو بگم و برم ...
کلا من خیلی mail ندارم به جز ویروسی هاو یک سری  mail محبت امیز از طرف شما وبلاگی ها که اصلا میمیرم از هیجان وقتی میخونمشون!!
 من چیکار کنم که دیگه نیایین بهِم بگین "اینجا مرده است!!اینجا وقتی میایین دلتون میگیره یاده غماتون میفتین یاد قبرستون میفتین...این چه روالیه که من در نوشتن پیش گرفتم ؛هر کی میاد اینجارو میخونه افسرده میشه"
من یه مقداراتی دلم گرفته و حالم خوش نیست و یه کم هم نگرانم و یه کم هم صبرم تموم شده و یه کم هم خسته و یه کم هم هنوز هیچی نشده دلم تنگ شده!!
اینا که خیلی مهم نیست..اصلا چیزای زیادی نیستن که به خاطرش من افسرده بشم!!
اصلا اگه میشد جای اینکه بنویسم حرف بزنم میدیدین لحنم عینه مرده ها نیست...خیلی معمولیه حتی بعضی هاشم کلی هیجانی !!
ولی من باز سعیم رو میکنم روح بیاد تو نوشته هام و زنده بشن !!
باز اگه نشد دیگه به جای بازدید کننده ها مینویسم  چند نفر تا حالا اومدن سر قبر و به جای نظرات  میشه نوشت چند نفر تا حالا فاتحه خوندن!!روزهای من هم میکنم مزارِ من !!
تا دیگه حسه قبرستون اومدنتون کامل بشه!!
(الان اینا رو با کلی هیجان بخونینا!! )
یکی بیاد این وجدان من رو جمع کنه!!
عذاب وجدان خونم رفته بالا از ساعتای ۴ این حدودا نمیدونم چیکارش کنم ...بابا من منظوری نداشتم ؛کاملا شوخی بود ..همینجوری یه نظر معمولی دادم تو یه وبلاگ معمولی ولی خوب حواسم نبود که نباید شوخی میکردم ... اصلا مدلم همینطوریه ؛ نمیخوامم کسی رو ناراحت کنما ولی میشه !!بعد با معذرت خواهی کردنم مشکل دارَم !!! حالا میگم اگه ناراحت شدی من منظوری نداشتم...دیگه بسه!!
دیگه اینکه من دلم تنگ میشه!! ولی به این نتیجه رسیدم که ایراد نداره اگه خوب باشه!!

الرژی به ویولن!!

......باز هم ناله غریب ویولن !! 
همون حسه عجیب..صدایی که تو همه وجودت میپیچه !!همیشه عاشقش بودم ولی الان با شنیدنش منقلب میشم  و میریزم بهم!!اصلا یه سر درده مضمن!!
یه عالمه خاطره قشنگ که نباید هیچکدوم رو به یاد بیاری .. اصلا جای سختش همینه که با وجوده شاهکاری باید فراموش بشن!! وگر نه همون شاهکار ها ذهنت رو مثه خوره میخورن!!
این همه چیز که باید یادت بمونه و نمیمونه و به خاطرش هر روز هزار نفر سرزنشت میکنن ولی بازم فایده ایی نداره اونوقت همین یه چیز که باید یادت بره ؛ نمیره !!احتمالا چون کسی کاری به کاره این یکی نداره!!
...
میری بالا..بالا؛بالاتر..هنوز کلی با قله دماوند فاصله داریا ولی حس میکنی بالاتر از همه ایی!
اون بالا همه چیز یه طوره دیگست...حتی ادما..یه جورایی مهربونتر میشن...ادم میشن!!حتی  شده واسه چند ثانیه..نمیدونم عظمت دنیاست که اون بالا میگیرشون یا همون جو خودمون یا
ارتفاع رو میبینن حس میکنن مرگ چقدر بهشون نزدیکه و سعیشون رو میکنن اخره عمری ادم باشن..ولی کاش همه اون بالا بمونن..اون بالا سرده نمیشه موند؟!! خوب  این پایین هم عظمتای خدا کم نیستنا!!انقدی هستن که چهار ستون بدنتون در مقابل بزرگیش بلرزه و بخوایی یه کم ادم تر باشین ...یا پشت سره هم بگی خدایا شکرت ..ایرادی داره؟؟!!
وقتی بالایی فقط دلت میخواد که جدا پرستو باشی ...نه اینکه فقط صدات کنن پرستو  ...نه یه پرستوی الکی!!!