ــ چهارسال پیش این روزها شاد بودم...بدون هیچ دلهره و نگرانی... ولی الان برای تو کمی
نگرانم...و شاید هم نتیجه اش بهتر باشد...
ــوقتی نوشته هایت راجع به فرمانها را می خوانم دلم دوباره خواندن و دوباره دیدنشان را
میخواهد.
ــ سه سال شد که کم و بیش اینجا مینویسم...بین نوشته هایم خیلی فاصله است و خودم هم
خیلی...یاد بهار ۸۲ زیباست و شاید هم از خودش زیباتر....بهاری سرشار از انرژی و هیجان و خنده
سرشار از دلهره و نگرانی و پر از بچه بازی ...سعی برای اینکه کمی بزرگانه فکر کنیم....کارهایی
که هیچ وقت نکرده بودیم و دیگر هم تکرار نمیشوند...و در همان هیجان ها شور نوشتن ..همه
چیز رانوشتن..هرگاه میخوانمشان خنده ام میگیرد و حتما روزی هم به نوشته های امروزم
میخندم..
ــ قبول دارم که حساس تر شدم ولی خوب میشود...
ــ یکی از نوشته های قبلی است که دوستش دارم...
شکی که انسان را عوض میکند
در المان قصه ای هست که میگوید مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده شک کرد
همسایش ان را دزدیده برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.متوجه شد که همسایش در دزدی
مهارت داردمثل دزد راه میرود ؛مثل دزدا پچ پچ میکند انقدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت
نزد قاضی برود و شکایت کند.اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد؛زنش ان را جابه جا کرده
بود.بیرون رفت و دوباره همسایش را زیر نظر گرفت دریافت که او مثل یک ادم شریف راه میرود
؛حرف میزندو رفتار میکند.
سلام مطالبتو خوندم خوشم اومد دوست دارم با هم در تماس باشیم . به من سر بزن.خوشحال می شم.
موفق باشی
پرستوی مهربان سلام .از اینکه همیشه همراه منی خوشحالم .فکر کنم شما پستو از سراغاز دنبال کردی در این صورت به زمان وقوع ماجرا واقفی . اگر نه خوشحالم میکنی که از سراغاز که در ارشیو است شروع کنی اونوقت بیشتر با روحیات دختر داستان اشنا میشی . زمان اخرین پست برمیگرده به محدوده سال۱۳۴۷ .
در ضمن خودت بسیار عالی وروان وراحت مینویسی وخیلی بیشتر از من تجربه داری. نظرات راهگشای منه .متشکرم
سلام
۱. عجب وبلاگ شیکی دارید.
۲. من از وبلاگ خانوم palina ی عزیز قل خوردم و رسیدم اینجا (شما نسبت به من لطف دارید)
۳. حساس تر شدن لزوما بد نیست
۴. داستان شک خیلی قشنگ بود (شما به کی شک دارید !!! :))
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی ...
سلام
خیلی وبلاگت جالبه
موفق باشی
به من هم سر بزن و نظزت رو بده
بای
امیدوارم روزهای بعدیت آنقدر خوب باشد که یاد هیچ روزی از قبلها نیفتی.
من کلی اینجا نوشتم نمیدونم اومد یا نه
منم با این نظر کاملا موافقم. خدا نکنه که شک پیش بیاد برای کسی. به خصوص برای ادم بد بین!