شرایط یک مادر شوهر ایده ال!!!

ما نشستیم فکرامون رو کردیم دیدیم  برای اینکه آدم بتونه در آینده راحت و با اعصاب آروم زندگی کنه مادرشوهر آدم باید یه سری شرایط رو حتما داشته باشه مثلا:
۱- سوادش نباید از سیکل تجاوز کنه( بی سواد باشه بهتره)
۲- بچه هاشو مخصوصا پسرشو دوست نداشته باشه
۳- هر وعده غذا درست نکنه ، که عادت کنند مدام غذای گرم و جدید بخوان
۴- IQ ش هرچی پایین تر باشه مناسب تره
۵- از این خانم ترو تمیز ها نباشه ، ما حوصله ترو تمیزی نداریم
۶- کاری به کار عروس ونوه ها نداشته باشه
۷- علاقه ای به رفت و آمد نداشته باشه
۸- قیافش بد ذات نباشه
۹- صدا کلفت نباشه
۱۰- اهل متلک گفتن نباشه که براش دارما
 ما هیچ گونه توهینی به اون مادرشوهر هایی که این خصوصیات رو ندارن نمی کنیم ولی برای  عروس هاشون از صمیم قلب آرزوی آزادی داریم
حالا این که این فکرا چه جوری به ذهنمون رسید بماند
این که میگیم بیسواد باشه برا این که اگر چیزی حالیش باشه و تو هم حالیت نشه کلی ضایع میشی مثلا فکر کنین مامانه من دبیر ریاضیه بعد عروسمون ریاضیش همیشه زیره ۵ بوده خوب تیکه بارون میشه عروس بد بخت!
یا اگر بچشو خیلی دوست داشته باشه هی دلش تنگ میشه میخواد ببینتش بعد هر دفعه مخش رو میزنه بیا درستش کن!
سومی هم که واضحه ما غیر از نیمرو چیزی بلد نیستیم و تمیز کاری اینا هم که اصلا تو خون ما نیست
اهل رفت و آمد نباشه که حوصلهء بریز و بپاش و برو بیا رو نداریم، دوری و دوستی!
صدا کلفت نباشه که هر بار داد بزنه «پرســـــتــــــــــو» یا «گــنــــدمــــزار» چهار ستون بدن آدم بلرزه
اینم که میگیم اهل متلک نباشه برا خودش بهتره چون ما تو تیکه انداختن کم نمیاریم ضایع میشه بنده خدا تو این سن!!!
 خلاصه که از ما گفتن بود

نه خیر ماخیلی هم دخترای خوب و خانم و باشخصیتی هستیم اشتباه گرفتین
عرضی نیست تا دفعهء بعد
 پرستو و گندمزار

مطلب قبلیه پاک شد

اول اینکه مطلب قبلی پاک شد ؛ بچه هایی هم که نظر داده بودن مرسی ولی باید پاک میشد احساس کردم اشتباهی گرفتن مطلب رو بعضی ها من کاملا نمادین و بی منظور نوشته بودمش ولی.......
بچه که بودم مامانم از هفت روزه هفته ۶ روزش داشت من رو به خاطر کارایی که کرده بودم دعوا میکرد هر روزم یه چیزی حدود ۱۲ ساعت از ۲۴ ساعت......به امید اینکه من بگم ببخشید ؛اشتباه کردم دیگه نمی کنم ولی من همه ۱۲ ساعت رو وای میستادم نگاش میکردم بی یک کلمه حرف....خوشم نمیاد از این کلمه ببخشید اگر در معنای واقعیش به کار میرفت...........ولی الان نه !!!!ایراد نداره دیگه به نظرم اگه بگم ...اگه لازم باشه و اگه کاری کرده باشی گرچه تا حالا ۲ بار بیشتر نگفتم ولی....مهم نیست بازم میگم اگه احمق بازی در اوردم ببخشید.....
دیشب تا ۵ بیدار بودم ولی نمیتونستم on بشم داشتم از نگرانی و غصه و ..... میمردم .....دلم خیلی گرفته بود از ظهرش ؛شب هم که دیگه هیچیی......ولی هیچ کار هیچ کاری نمیتونستم بکنم نمیدونم چرا یهویی همه چیز میریزه به هم؟!امیدوارم درست شه زوده زود.....
نمیدونم چرا ادما انقدر لجبازن؛چرا ادما انقدر همه چیزرو سخت میگیرن؛چرا ادما نمیذارن اونجوری که دوست داری زندگی کنی؟چرا اونی هم که دوستش داری بیخودی از دستت ناراحت میشه؟چرا ادما انقدر زود عصبانی میشن؟چرا ادما بعضی وقتا نمیفهمن دارن چی کار میکنن؟چرا ادما عادت کردن به اذیت کردن همدیگه؟چرا ادما همیگرو دوست دارن ولی به روی خودشون که نمیارن هیچ ......؟چرا بعضی ها انقدر سنگدل شدن؟چرا..........هزار تا چرای دیگه ...هزار تا حرف بی ربط دیگه....حالم اصلا خوب نیست ...نمیدونم باید چیکار کنم......
تا باز چرت و پرت نوشتنم رو ادامه ندادم برم....برم دعا کنم قبل از اینکه دیوونه بشم خدا یه فکری به حالم بکنه!!!

دنیا و عشق و حالش کنکور و بیخیالش!

سلام.....
موندم اگه این همه ادم دعا نمیکردن چی میشد!!!!خیلی بد دادم از پارسالم بدتر!!!باز بچه ها اگه بد دادن حداقل یه پیشرفتی بعد یه سال کرده بودن ما پیشرفت که نکردیم هیچ در جا هم گه نزدیم هیچ پسرفت کردیم اونم اساسی!!!!
ناراحت نیستم اصلا پارسال این ومقع داشتم میمردم ولی الان نه!!!هر چی بخواد پیش میاد.....نغمه هم بد نداده خیلی از پارسالش بهتره فکر میکنم قبول شه اگه اینایی که زده درست باشه!!!البته اونی که میخواد نه ولی خوب.....گندمزارم از پارسالش بهتر داده اگه درست زده باشه تقریبا اونی که میخواد قبول میشه ...خیلی خوب میشه .......ولی بعد من باید بیام اینجا بگم گندمی خداحافظ........خلاصه که ما هم مثله ادم (البته ادم ضایع شده)بر میگردیم دانشگاه خودمون....تابستونم شاید برم واحد بگیرم که خیلی عقب نمونم....
خلاصه که این بار یک تیر دعای ما هم کار گزار نشد....همینطوریش خودم دیگه ساعتای ۱۱ اینا مخم از کار افتاده بود بعد هنوز ۴۰ دقیقه مونده بود که خون دماغ شدم منم از خدا خواسته پا شدم اومدم بیرون ...حسش نبود...دیگه بقیه هم ولم کردن خدا رو شکر....
از امروز تابستون شروع شده .... کلی کار دارم که امیدوارم به همش برسم......فکر میکنم که این تابستون متفاوتی باشه.....
دیشب به یاد بچگی ارگ زدم بعد سه سال ...البته خیلی حالیم نبود ولی اون موقع از زدن همونم خودم کیف میکردم بقیه هم مهم نبودنمیخوام برم دنبال سه تار ...از همین روزا هم شروع میکنم.....
ما بریم فعلا.....

همه ارزششو ندارن!!!

خدایا من برای همه قلبی پر مهر ارزو دارم
برای همه ذهنی پاک و بی دغدغه
و برای همه ایمانی راسخ و برای همه توکلی عظیم بر خالقشان ارزو دارم
تا در نهایت صداقت و صمیمیت ؛با گامهایی استوار و با امید به خدایشان بی هیچ لغزش و خطایی؛بی هیچ تردید و دو دلی؛ در نهایت ارامش قدم در راه گذارند ؛ راهی که تو برایشان برگزیدی و در راه  برای رسیدن به هدف نه دلی را بشکنند نه چشمی را گریان کنند و نه ذهنی را اشفته؛و انچنان حرکت کنند که شایسته ادمیست !!که روشنی قلبشان را در این راه تیرگی نشاید و پاکی روان را الودگی نباید برای رسیدن به هدف !!سر انجام به هدف برسند و همه میسر است با لطف تووهیچ یک ممکن نیست بی امید به تو......
<hr>
قبلا ها یه دوست داشتم؛دوستش هم داشتم!!الان نه خودش رو دارم و نه دوستش دارم...یعنی شاید لازم بود برا منم پیش میومد این وضع!اخه خودم رو؛ انتخابم رو؛ حرفم  رو خیلی قبول داشتم دور و بری هام هم هی بهم میگفتن...
به نظرت فلانی چطور ادمی؟هان؟بگو دیگه تو تا حالا اشتباه تشخیص ندادی....با حرفشون کیف نمیکردم ولی بدم هم نمیومد....خودم هم که دیگه حرف خودم برام حجت بود!!!!!!!!ولی این دفعه اشتباه کردم ؛عیب که نداره ادم جایز الخطاست!ولی خطام بزرگ بود.....به ضررم تموم شد فقط یه تشخیص اشتباه نبود.....همین حالاشم اگه بهم بگن دو نفر ۱ سال و نیم با هم دوست بودن و خیلی صمیمی و بعد اشتباه همدیگرو شناخته بودن میخندم میگم چقدر خنگ!!ولی خودم هم همین کارو کردم....یه دوست داشتم که به نظرم بچه ساده ای بود ؛مهربون ؛خونگرم و صمیمی و از مهمتر برا من تو دوستی که راستگو بود و صادق یه کم هم حسود ولی خیلی کم؛انقدر که محو بود تقریبا....دوستت داشت براشم مهم بودی ...ظا هرا مشکلی نیست دیگه ...باطننم نیست اگه اشتباه نکرده باشی! خوب بعد عجیبم نیست که به این ادم دل ببندی ؛بهش اعتماد کنی؛ازش انتظار داشته باشی ادم باشه با معنای وا قعیت ادمیت....اول با یه بهونه ساده با هم درس خوندن شروع شد و سریع وسیع شد بازم چون خیلی خونگرم بود.....یه مدت گذشت حس کردم یه ذره شاید این حس حسادتش داره زیاد میشه !حیفه ادم به این خوبی!ایراد نداره سعی میکنم این حسشو از بین ببرم...بعد یه دروغ بزرگ که امیخته به توهین بزرگتری بود!شایدم تهمت!!!!ولی فکر کردم ارزش دوستی بیشتر از این حرفاست.....هی نفهمیدم و نخواستم بفهمم که انقدر دیر شد که وقتی فهمیدم همه چیز خراب تر از اونی که من فکر کردم شد!!!!۳ ماه هم سعی کردم درست شه ولی نشد!!!خورد شده بود ..همه چیز و بیشتر از همه اعصاب من و دل من!!!نمی خوام بگم مورد ظلم واقع شدم ها بعدم بیاین همه بگین ایراد نداره؛ فراموش کن؛سخت نگیر و قشنگیای زندگی رو ببین؛ اخیش چقدر نا روا شنیدی!!منم وای نایستادم بخورم....
میخوام از پستی بعضی از  مخلوقات خدا بگم؛از اینکه بعضی ها برا ادم تاریخ مصرف میذارن!!!تا وقتی فایده داشته باشی براشون باهاتن!!!!کاش میگفتن تا وقتی ضرر نداشته باشی!!!!
این که تو مدرسه ؛محیطی که همه از صفا و صداقتش حرف میزنن ؛از پاکیش؛از یکرنگیش و صمیمیتش ادمایی باشن به پستیه...... .مدرسه همیشه برا من قداستی داشته عجیب!!!!به نظرم بزرگترین محیطی که واردش میشیم و پاکه و صمیمی؛ بدون ریا و دورویی ....همه قلبا پاک ؛همه ذهنا پاک..ولی اینم شاید ماله مدرسه های قدیم بوده الان هر سال که میگذره اینم بدتر میشه....
حالا به این ادم پست اعتماد که کردی هیچ؛ جوابه اعتمادتم که چه جوری داد هیچ؛با اعصاب و روانتم که بازی شد هیچ؛یادت بیاد واسه خاطر ادمه به این پستی به بقیه دروغم گفتی!!!گرچه خیلی بزرگوار بودن که جای اینکه بزنن تو سر منی که دم از صداقت و راستی میزدم و بهشون دروغ گفته بودم کمکم کردن!!!ولی کاش میزدن هنوز از خودم خجالت میکشم گر چه دلیه قاطعی داشتم اون موقع....تازه بود که فهمیدم بر خلاف حرفی که همیشه میزدم که هر مخلوق خدا فقط به خاطر اینکه افریده خداست و بخشی از عظمت خدا لیاقت این رو داره که براش ارزش قائل بشی اشتباه بوده !بعضی وقتا انقدر پلیدی و کثیفی و افکار بد دل و مغز ادمارو پر میکنه که اون ارزش اولییه ای که خدا به همه داده رو از خودشون میگیرن!بعد فقط ادعای راستی ؛ادعای درستی؛ادعای مهر؛ادعای انسانیت ؛ادعای تعاون و کمک و بعد به جاش هم ازت همون راستی و درستی و مهر و....رو هم میخوان !اینش دیگه جالبه!!!
به یه ادم ظاهرا خوب تکیه میکنی بعد جا خالی میده میزنت زمین انوقت یکی دیگه...خیلی فرقه!!!یه معلم زبان امریکایی دارم خیلی دوسش ندارم ؛هیچ انتظار درست بودنی هم ازش نداشتم ولی نمونه کامل انسانیت وراستی ودرستی توش هویداست!تازه یه ادم مسیحی که اصلا نمیدونم چقدر از اصول رفتاریشون مثله ما باشه ولیاین ادم واقعا حرف نداره کاراش از نظر انسانی ؛نه دروغ ؛نه دو رویی نه سوء استفاده ...به عنوان یه ایرانی داره تو مملکتمون زندگی میکنه در نهایت درستی با مردمی که تازه واقعا نه هم کیشن و نه هم دین ....بدون یه ذره ادعا..
خلاصه به نظرم خواستی غیر منطقی اگه بخوام همه مثله معلم زبان من باشن باید این پستا باشن تا ارزش ادمای واقعی معلوم شه ولی امیدوارم مثلهیه مرض واگیر دار همه بهش مبتلا نشن که یه روزی بشه خودم هم جزوشون باشم!!!
یه چیزم بگم برم...به خاطر وجود یهویی این ادم سر رام ارزش خیلی هارو فهمیدم و بازم معذرت ازشون!!!!!