من قبلا که نظر خواهی داشت اینجا از هر ده تا نوشته ۷ تاش رو دلم میخواست نظر خواهیشو بردارم....اصلا برام شده بود یه مرض....اولم ناراحت نشدم که کسی نمیتونه بیاد اینجا نظر بده فقط ناراحت بودم که چرا نمیشه جایی نظر داد....ولی الان ادم احساس میکنه داره گِل لقد میکنه؛با خودش حرف میزنه ....کاش زودتر درست شه!!!
یکی برام mail زده که" تو چرا احساس تنهایی داری و گندمزارم دیگه نمینویسه دواتون شده ؟؟قهرین با هم؟بابا دوستی ارزش این حرفارو نداره....."
دوست خوبم دوا و قهر کجا بود من فقط یه روز یه کم بی حوصله بودم....همین....اصلا من میام یه چیزی میگم شما جدی نگیرین زیاد!!!!
هی به من گفتن ایشالا سر دوستت خلوت میشه؛ مشکلتون با هم حل میشه؛ دلتم وا میشه..مگه من اینارو گفته بودم ؟؟؟؟!!!!!کلا من رو زیاد جدی نگیرین!!!!
دیگه نمیدونم چرا تومار نویسیم نمیاد!!!
تا بعد...