ــ گرچه به پیشنهادی تصمیم داشتم فقط لحظه های دلتنگیم را ثبت نکنم ولی انگار نمیشود ..

یکهو و بی دلیل دلم یک عالمه گرفت.. بی دلیل هم نبود ولی دلیلش معلوم هم نیست.. معلوم

که هست ولی کمی بچه گانه !! دلیلش ناشی از افکاری که یک لحظه هم مجالم ندادند ! شاید

 همه آنهایی که خودت گفتی بود ( چه بد که همه چیز در صدایم موج میزند) .. دلیلش شاید

نشات میگیرد از حس مزاحمت ؛ آن هم مزاحمتی از بدترین نوعش بی آنکه بخواهی؛ کاملا بی

اراده از انسانی که مدعی اختیار است !

شاید ترس از تکرار بخش کوچکی ازگذشته و شاید نگرانی برای یک دوستِ خوب ...

ــ از شنیدن صدایت شاد شدم و از ناراحتی هایت ناراحت گرچه که فرق زیادی نداشتیم !

  به قول تو مشکلات من و تو همه از فکر کردن زیاد سرچشمه میگیرد که بعد اینهمه سال تو در

جایی دور بعد از دو سال شاکی از فکر کردن هایت و من اینجا گاهی آرزو میکنم مغزم از کار میفتاد

و تحلیل هایش را متوقف میکرد تا شاید نفسی آسوده می آمد و میرفت ..

ــ می دانم دلم برایت تنگ میشود .. چند وقتی هست که تنگ شده ولی زیاد به روی خودش نمی

 آورد .. دلم برای تمیز و رنگی جزوه نوشتنم ؛ برای تنفرت از ریاضی ؛ برای دختر خسته ای که

گاهی اخر روز خودش هم از ریاضی متنفر میشد ؛ برای امتحان الکی که گرفتم ؛ برای ترست از

معلمت ؛ برای برنامه ریزی های تکراریم ؛ برای تیک های قرمزت .. برای سوء تفاهم ابلهانه مان و

برای همه اتفاقات خوب تنگ میشود .. خیــــــــــلی تنگ .. و در اوج تنگیش آرزو میکند مو فق

 باشی..

 

پ.ن : امروز برای اولین بار حس کردم تبدیل افکار به نوشتار گاهی راحت تر از تبدیلشان به گفتار

است !

رو ؛ مرهم لطف باش !

 

ــ دیگه دلم نمیخواد از کسی سوال بپرسم..حتی آدمایی که دائم میپرسن خودشون جواب دادن

 رو دوست ندارن !!

ــ گاهی اوقات تو زندگی پیش میاد که حس های بد بیان سراغ آدم و بعد برن ... نا امیدی ؛ بی

هدفی ؛توی دنیای به این بزرگی حس سردرگمی و تنهایی.. حس کنی آنقدر ساده ای که همه

آدمای روی زمین میتونن از تو سوء استفاده کنن و بهت دروغ بگن .. یا اینکه برای اطرافیانت ارزش

 نداری .. و شاید یک عالمه حسه بد دیگه که گاهی از شدت خستگی میاد سراغ آدم..

ولی من هیچ وقت نفهمیدم کدومش بدتره کدومش آدم رو بیشتر اذیت میکنه؛ تحملش سختره!

کدومش موقتی تره و کدوم دیرتر میره!

وقتی حس کنی که احساست جایی در گیر شده ولی مطمئن نباشی ..حدش رو ندونی..ندونی

دو طرفه است یا نه .. ندونی جایِ درستیه یا نه ...ندونی مزاحم یه احساس دیگه است یا نه !

ندونــــــی ... هیچ چیز رو ندونی و گنگ باشی..

شاید اسمش و ظاهرش از بقیه بهتر باشه ولی انگار از همشون سخت تره !

ــ نباید اینطور باشه ولی هست ... من هنوزم برای تو بیشتر از خودم نگرانم !! این روزها بارها

شادمان شدم .. از اینکه در این سه سال شک نکردم ..به هیچی !

 

پ.ن: کلمات گنجایش احساس مرا ندارند و من هم توانایی بازی با کلمات را..حسابمان صاف

است ولی گاهی از دستشان دلخور میشم!

 

 

مورچه!

 

ــ هزارتا خاطره قشنگ توی کوچه های اصفهان ثبت کردی و هزاریک خاطره بد ..فکر کنم همون

یکی نذاشت بری و خوشحال از نرفتن من ؛ غافل از اینکه خودم هم نمیدونستم حوصله مهمونی

بازی و حرف زدن نیست !

ــ غذایتان را خوب بخورید...مرگ در انتظار است بهترین روش غرق شدن است عذاب وجدان کمتری

 میگیرم..کاش مامان بود خودش میکشتتون..

ــ بی خوابی این شبها بدون اینکه دلیلش مهم باشه اذیت میکنه صبح  قبل از اینکه چشمهام رو

باز کنم بزرگترین ارزوم میشه اینکه کمی دیرشده باشه ولی همش خیلی زوده !

ــ احساسی گنگ  کنارش آرامش کمی اونطرفتر عذاب وجدان کنارش جای خالی آرامش همه برای

 ادمی که این همه سال فکر میکرده تحمل زیادی داره ولی نداشته!

شایدم زیاد باشه..