هنوز بهار است!

 

ــ ابر ..باد و باران و بعد گرمای طاقت فرسا...تکرار شدنی های دوست داشتی  در بهار!

ــ چه بانمک...هنوز بهار است ولی من از آمدن تابستان دلتنگم ...میخواهم خاطرات تلخش را دور

 بریزم..ولی هنوز کمیش مانده ...

ــ همه دلتنگی؛ نگرانی؛ ناراحتی حتی گاهی هیجان و شادی در اشک جمع میشوند و می روند

من گریستم و اکنون خوبـــــــــم !

ــ نمیدانم دلم بیشتر برای خودت تنگ شده بود یا برای دوستیمان...از شنیدن صدایت هیجان زده

 شدم تا جایی که نمیدانستم چه بگویم ... از من بعید بود !! نه؟!

در آن ده دقیقه همه آن چند سال دوستی از ذهنم عبورکرد.. چه لذت بخش بودن!

کاش میرفتیم همدان!

 

 

ــ روزای قبل عید عاشق پرسه زدن تو شلوغی های قشنگ تهرانم...پرسه زدن تو هیجان

 مردم...پرسه زدن تو هیجان یه شهر...پرسه زدن توهمه خیابونایی که تو اون سال توش یه اتفاق

 با نمک افتاده باشه! حتی دوباره دیدن مکان هایی که خاطره های تلخ برام توشون حک شده!

ــ دیشب...

یه عالمه ارزوی خوب داشتم برای همه اونایی که دوستشون دارم....

ارزوی اینکه یک رشته خوب قبول شی و جای درست خودت رو تو زندگی پیدا کنی...ارزوی

اینکه همیشه مادرت سالم کنارت باشه و تو درسات موفق باشی...ارزوی اینکه امسال جشنتون

رو بگیری و همیشه خوشبخت باشین...ارزوی  اینکه همیشه سالم و موفق پیش ما باشین..

ارزوی اینکه هدفت روتو زندگی پیدا کنی و دیگه به خاطرش ناراحت نباشی..

و بعد یه عالمه ارزوی خوب برای خودم..

برای درسم..برای کارم...برای اینکه راه درستی رو تو زندگیم انتخاب کنم..

و بعد ارزوی سلامتی و موفقیت برای همه اونایی که میشناسمشون یا میشناسمن!

ــ همیشه تو اولین ساعات سال جدید متحولم..یه حال خاصی دارم..