واقع گرایی!

 

ـــ وقتی انسان واقع گرایی باشی مزیت های زیادی برات داره...

مثلا اگه مشکلی داشته باشی هرچقدر بزرگ و تلخ راحت میتونی بهش فکر کنی

 و با بقیه مشورت کنی و اگه حل نشه حداقل تو فکرت رو و تنها کاره ممکنی که

به ذهنت میرسه رو انجام  میدی! 

و یک ایراد بزرگ داره اگه یک بار نخواهی به واقعیت فکر کنی و بخوای برای اینکه

 راحت تر باشی سرخودت روکلاه بگذاری بقیه روعادت قبلیت میان و دائم باهات

 راجع به  واقعیات صحبت میکنن!! پس همونجوری بمون!

ـــ میدونی بین ناراحتی و دل گرفتگی خیلی فرقه!! من ناراحت نیستم فقط دلم

 گرفته!به خاطر همون هایی که تو چکنویست نوشتم!

ــ از اینجا به پایین رو الان که جمعه است دارم مینویسم دیشب خیلی نوشتنم

نیومد..

تو یک ساله فقط میگویی .......هیچ وقت نتونستی بهم اثبات کنی که .......حتی

 با کوچکترین کار ممکن ......... من گفته هایت را با تمام وجود باور دارم ولی

 عملت!!!

ــ خیلی وقت ها دلت میخواد خیلی چیز ها دوباره تکرار شه..برگردی به عقب و

دوباره ببینیشون ولی الان خیلی فرق داره حاضرم همه زندگیم رو بدم و فقط یک

 سال زندگی کنم اونم تو گذشته!!!! اصلا یک روز زندگی هم کافیه ولی نه تو

 این زمان!

ــ به نظرت اون موقع که اولین بار رفتیم شبهای روشن خیلی بچه بودم؟!!

دلم برای اون موقع ها خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی تنگ شده..

اگر بخواهم میتوانم فکر نکنم به هیچ چیز به خصوص اگر تو هم بخواهی

ولی باور داری که تبدیل به یک ادم اهنی میشم که بعضی کارهاش از روی

عادته .. فقط عادت!

 

هیچی!

این نوشته را با لبخند نوشته ام

برای همین لبخندی که تو به من میدهی

هنوز خیلی چیز هاست که باید بگویم

ان ها را در کتاب هایم خواهم نوشت

من همیشه برای تو مینویسم و فقط برای تو

ــ حس میکنم همه چیز بد جوری تکراری و کسالت بار شده...دلم نمی خواد کسی پیشم

باشه! حوصله هیچ کس رو ندارم از همه بیشترم خودم..ولی دلم نگرفته!!

ــ دقیقا نمیدونم همه رو دوست دارم و لی به خودم تلقین میکنم که دوستشون ندارم یا هیچ

کس رو خیلی دوست نداشتم و این همه مدت تلقین میکردم که دوست دارم..ولی این رو 
 
مطمئنم که هر حسی که باشه برای همــــــــــــــــــــــه این موجودات خاکی یکسانه!

ــ دلم میخواد یا درسم تموم شده بود یا یک سال همه چیز رو ول میکردم.. تا حالا که هیچی

نخوندم حالا هم که هر چی بیشتر میخونم میفهمم تازه شروع شده!

ــ یادمه حدود ۱۰ سال پیش قرار شد ۵ تا از داستان های کوتاه من چاپ بشه!! ولی به خاطر

مشکلی که برای ناشر به وجود اومد نشد! شاید اگه میشد سرنوشت من خیلی متفاوت تر بود
 
الان...گرچه حتی نمیتونم تصور کنم چه جوری!

 همون موقع ها داشتن یه ازمایش رو ماها پیاده میکردن که تقریبا درصد از خود راضی بودن
 
و خودبینی رو توی مناطق مختلف تهران بسنجن!خیلی کوچک بودیم واسه این کارا ولی بعدا

فهمیدم تو اون ازمون ندونسته موفق شدم!! کاش نمیشدم.........

ــ توی دنیا به این بزرگی روزی هزار بار هزاران نفر به هم دروغ میگن حالایک نفر دلش خواسته

دروغ بگه یکی دیگه هم میدونه اون دروغ میگه ولی دلش نمی خواد بهش فکر کنه و باورش کنه!
 
لازم نیست من به چیزی فکر کنم حد اقل وقتی که من جز هیچکدوم از ۲ طرف نیستم.لازم هم

نیست چیزی بگم همه قدرت تشخیص دارن..فقط حیف که من پر حرفم..

ــ قراره یک اهنگ قشنگ بذارم اینجا..بذاره


دوستی !


یه تقویم دارم که تو هر ماهش یه چیزی نوشته

جمله هایی که یک ماه جلوی چشممه!! قبلا هم اینجا نوشتمشون.. اینم مال آبان!

من خوشحالم
که خودم هستم
زیرا من شبیه تو نیستم

تو هم خوشحال باش
که خودت هستی
چون اصلا شبیه من نیستی

برای همین است که می توانیم  با هم دوست باشیم
و چه خوب است
دوستی دو تا ادم مثل ما
که اصلا شبیه هم نیستند
اما همدیگر را دوست دارند

شل سیلور استاین

کاش میتونستم نقاشیش رو هم اینجا بکشم!!

خودم هم دقیقا نمیدونم چه خبره! همین..