فصلی زنده!

 

زمستان من فرا رسید..

بهترین فصل سال برای من..

نمی دانم  به خاطر یک رنگیش است یا همان سفیدی اش که اینقدر دوستش دارم

نمی دانم به تولدم در زمستان ربط دارد یا نه؟!  یعنی اینقدر از بودنم شادم؟!!

زمستان شاد است .. شاید به خاطر جنبش قبل از عیدش!  یابرای چهارشنبه سوری

( که هیچ گاه اتفاق خاصی برایم نمی افتد)...یا برفهای آفتابی اش !

زمستان پیش تنها زمستان بد در این بیست و یکی دو سال بود  !!

آدم برفی که مدام با اشکهایم کثیف میشد .............

ــ  هوای عجیبی است..

لحظه ای شادم ... بیهوده و شاید با یاد خوبی ها...ولحظه ای دلم گرفته ...ولی برای دلگرفتگی

همیشه بهانه است ....خاطرات تاریکم...

در هر دو حال دلم هوای صحبت کردنت را دارد!

در هر دو حال نمیشود درس خواند..

 در هر دو حال پیاده روی در این هوا می چسبد..تنهایی؟!

صدای ویگن ... با تو رفتم .. بی تو باز آمدم ..

پنهان کردم در خاکستر غم آن همه آرزو..دل دیوانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه...

عجیب با باران همخوانی دارد!!

ــ مست نیستم

از قرص ماه نوشیده ام

تا بلغزم در فهم جیرجیرک

تا به زبان جیر جیرک بگویم

که چقدر ..........