توی این یه سال ادمایی به واسطه همین جا؛ او مدن ..اونم با حضوری گرم و صمیمی ..دوست و مهربون ؛ولی حضورشون به تدریج کمرنگ شد تا رفتند و مثل همیشه قبل از این که به سال برسه رفتنشون هم عادی شد..خیلی ها هم معمولی اومدن همونجوری هم موندن و شاید مهم اینه که یه سالی میشه که باهاشون دوستم و یه جورایی به قلماشون عادت کردم!..بعضی ها هم کمرنگ اومدن و کم کم حضورشون رو موندگار و شاید دائمی کردند و همیشه از حضورشون خوشحالم و خوشحال خواهم بود..
توی این یه سال که خیلی هم زود گذشت اتفاقاتی افتاد که شاید نباید میفتاد ولی بازم فراموش شدن حالا یا سخت یا راحت! و الان که فکر میکنم جز یه سری روز خوب و به یاد موندنی چیز دیگه ای رو یادم نمونده!
تغییراتی درونم به وجود اومد که اولش ناراحتم میکرد ..دلم میخواست همون پرستوی قبلی میموندم ولی از الان بابتشون ناراحت که نیستم هیچ؛خوشحالم هستم..اگه قرار بود امروز تازه میفهمیدم که با پارسال این موقع فرقی نکردم امروز حتما دلم میگرفت!
اینارو میتونستم عید بگم نه الان! ولی الان گفتم چون به نظرم مهمترین نقش رو در همه این اتفاقات و تغیرات ادمایی داشتن که اینجا بودن !
همین دیگه ! اینارو گفتم که بیایین بهم بگین تو لدت مبارک!