میخواهم بدانم برای چه زنده ام!!

ما ریشه لحظه های بی بنیادیم
ما خاک عبور نا کجا ابادیم
ما فلسفه گذشتن از خویشتنیم
بادیم و اسیر هر چه بادابادیم
من همیشه یه چیزی رو به عنوان اصل تو زندگیم داشتم ؛اونم این بود که زندگی یه چیزی شبیه اینه باید باشه!!هر جوری بهش نگاه کنی همون جوری بهت نگاه میکنه!! نه بهتر نه بدتر!!
هنوزم قبول دارما ولی بعضی وقتا یادم میره یا دیگه بهش فکر نمیکنم ...
امکان نداره وایسی جلوی اینه و بخندی بعد اینه بهت اخم کنه ؛حالا هر چند ساعت که باشه!!
خوب یا بد بودن حال ماها ۸۰٪ دسته خودمونه!! بقیش هم که دست ما نیست و اتفاق های وحشتناکه باز میتونیم درستش کنیم اگه بخواییم که بپذیریمشون و با هاشون کنار بیاییم البته گفتنش خیلی راحتتر و باحالتر از عمل کردن بِهشه ولی مهم اینه که میشه!!
مهم اینه که تغییر همیشه اتفاق میفته و بیشتر وقتا هم از نوع نا خوشایندشه !!
ولی اگه انتظار تغییر رو داشته باشیم میتونیم  کنترلش کنیم و  اگه نمیشه ازش لذت برد حداقل سعی کنیم باهاش کنار بیاییم !!
با کسی کار ندارما ..همه رو به خودم دارم میگم که هفته ای یه بار وقتی یاد غمام میفتم میام مینویسم و غر میزنم!!
با خودمم که کلی تز برای ادم بودن دارم ولی هی یادم میره و میگیرم میشینم از دست زمین و زمان گریه میکنم..
خلاصه که باز سعی میکنم ادم باشم !!
---------------------------------------------------------------------
من در این نقطه از مکانی که در انم و در این لحظه معین از زمان؛جای می گزینم و به هیچ روی نمیپذیرم که این موقعیت سر نوشت ساز نباشد. بازوان را فراخ میگشایم.
میگویم:این جنوب؛این شمال...معلولم؛ علت خواهم شد.علتی تعیین کننده!! فرصتی که دیگر هرگز دست نخواهد داد.
من هستم؛اما میخواهم علت وجودی خویش را بیابم.میخواهم بدانم برای چه زنده ام.

نظرات 29 + ارسال نظر
مسعود دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:24 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

حرفای جالبی بود .

میلاد دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:39 ب.ظ http://shahr.blogsky.com

آخ جون نقره گرفتم!

دانیال دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:41 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
خوب من هم سوالات زیادی دارم
ولی افسوس
اندر این شهر قحط آفتاب است
شاد باشید

سامان دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:13 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

سلام پرستوی خوبم...
خیلی دوست داشتم اول بشم ولی خب چون داشتم یه ۶۰دقیقه‌ای با تلفن صحبت میکردم نشد حالا ولش
وقتیمطلبتو خوندم کلی نظر و پیشنهاد و انتقاد به ذهنمم رسید و الآن همش یادم رفت،ولی یه چیز یادم هست اونم اینه که آره با زندگی هرجور تاکنی اونم همون جوری باهات تا میکنه
بعدشم ببینم مگه قول ندادی که دیگه گریه نکنی مگه یه بار بهت نگفتم سعی کن نیمه‌ی پر لیوانو ببینی و به غم ها زیاد فکر نکنی ها؟؟؟(اگرم بهت نگفتم الان میگم)خب بسته دیگه
قربان تو

امیر حسین-کوچ ماه دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:01 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

..................

گندم زار دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:37 ب.ظ http://gandomzar.blogsky.com

ok
D:D:D:

نغمه دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:03 ب.ظ http://naghmeh-a.blogsky.com

بابا ... ملذذ گشتیم!!!!
هر چند که ما هی خودمون میگیم و خودمونم ...
البته من ,جنابالی که حرفتون حرفه ...;) D:
قربان شما D:

هامون دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:07 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

...مطالعه کن:در باب رنج!

گندم زار دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:49 ب.ظ http://gandomzar.blogsky.com

چیزیت نیست تو خوب میشی!
مرسی از کادو هاتون کلی ترکیدم!
بعد از سیتی ... بهم زنگ بزن

انسان مه الود سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:16 ق.ظ http://ensan.blogsky.com

خوبه که قبول دارید گفتنش خیلی راحت تر از عمل کردن بهشه. در عین حال باهاتون موافقم که دنبال راه حلی برای گذر از یک مرحله گشتن یا حداقل باهاش کنار امدن خیلی بهتر از گلایه کردن مدامه.

یاس سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.yasesefid.blogsky.com

تو زنده ای زیرا که او میخواهد شاید روزی رسد که از حادثه ای جلوگیری کنی و یا چیزی را رقم بزنی
دوست دارم هم نام

سامان سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:17 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

حالمو گرفتی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:27 ب.ظ http://nana.blogsky.com

علیرضا*شب بارانی* چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:02 ق.ظ http://rainynight.blogsky.com

سلام پرستو جان / مهم اینه که ...

مهر تو چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:10 ق.ظ http://mehreto.blogsky.com

سلام ...یکی میخواهد زنده بماند،یکی هم میخواهد بداند چرا زنده است.اینهم سوژه خوبیه برای یه فیلم! اینطور نیست؟

نگار چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:59 ق.ظ http://neeggaar.blogsky.com

سلام
اگه فهمیدی برای چی به منم خبر بده

چشم تو چشم چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:37 ق.ظ http://eye2eye.blogsky.com

هی می گم جلو آینه وا نستا !!!
راستی .. منم هستم !

شامگاه چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:01 ب.ظ http://aaloonak.persianblog.com

هستم زیرا هنوز شعری ناسروده مانده است

سحر چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:35 ب.ظ http://ghoroob.blogsky.com

ما همون همین جوریم خیلی قولا به خودمون میدیم کلی نقشه میکشیم اما معمولا نمیشه عملیش کنیم یا بهتر بگیم همیشه زمان عمل که میشه جور دیگه انجامش میدیم

م. پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:57 ب.ظ http://sunset.blogsky.com

هیچوقت در سکون نمی توان به دلیلش پی برد . باید حرکت کرد تا معنی بودن را فهمید.

پونه - ایران دخت پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.pooneh.persianblog.com

سلام دوست عزیز فکر کنم این یکی از قدیمیترین سوالهای بشر باشه که هنوز براش جوابی پیدا نکرده...ممنونم که سر زدی

لیلا پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:41 ب.ظ http://fleurette.persianblog.com

من هر وقت میام غر بزنم یاد همین چیزا (دید مثبت و...) میفتم...اما اخه غر زدن بعضی اوقات خیلی حال میده!...

سامان پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:56 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

آپ نمی‌کنی؟؟؟؟
اینو گفتم که یه چیز گفته باشم
بای

ما پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:26 ب.ظ http://bineshoon.persianblog.com

روزی به غرور و قیل و قالم بگذشت .... روزی به امید و جد و حالم بگذشت ... افسوس که عمری همه در بی خبری ... طی شد شب و روز و ماه و سالم بگذشت .... باز خوبه که شما به فکر افتادین!

روزبه جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:32 ق.ظ http://raana.persianblog.com

سلام . تقریبا هیچ کدام از انسان های این کره ی خاکی نمیدونن برای چی زنده اند پس شما مستثنی نیستید . این یک عذاب جمعیه ! در مطالب پایین خوندم در قرار بلاگرها شرکت داشتید / متاسفانه شما رو اصلا یادم نمی آد . شما چی منو شناختین ؟!

همیره شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:00 ق.ظ http://amirsanam.blogsky.com

سلام
خوندم
خوب بود
تعجب کردم که طومار ننوشتی
زندگی مثل آیینه نیست.
ما نمیتونیم با این چیزا اتفاقاتی رو که برامون میفته تقیر بدیم
و همانطور که شما بهتر در جریانی اتفاق نا خواسته ای افتاده که من الان روم نمیشه به وب لاگ یه نفر سر بزنم.
آره بعضی وقتا اتفاقی میوفته که ما هر چقدرم بهش خوب نگاه کنیم نمی تونیم درستش کنیم.
آره اینطوریه
خداحافظ

آرش شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:00 ق.ظ http://arash136360.persianblog.com

سلام؛من به کمکتون احتیاج دارم.یه سری به وبلاگم بزنین تا مشکلمو بدونین.مرسی بای بای

سامان شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:21 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

هو مرتیکه برو اول سواد خوندن نوشتن یاد بگیر بعد بیا وبلاگ بنویس تغییر با این غ نه ق
بدبخت بیچاره
(با همیره‌ام کسی بهش بر نخوره)

احسان یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:14 ق.ظ http://ehsanica.blogsky.com

زنده باش...برای باران...
بارون بارونه زمینا تر میشه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه
گل نسا جونم تو شال زاره
برنج میکاره می‌ترسم بچاد
طاقت نداره طاقت نداره
دونای بارون ببارین آرومتر
بهارای نارنج داره میشه پرپر
گل نسای منو میدن به شوهر
خدای مهربون تو این زمسون
یا منو بکش یا اونو نسون
بارون بارونه زمینا تر میشه
بارون می‌باره زمینا تر میشه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه
گل نسا جونم غصه نداره
زمستون می‌ره پشتش بهاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد