آن گاه که تو را دیدم شوق دانستن اینکه تو چگونه ادمی هستی مرا غرق در هیجان کرده بود آن گاه که تو را شناختم دانستم تو هم مانند دیگرانانسانی هستی با توانایی ها و کاستی ها آن گاه که با هم صمیمی تر شدیم شوق دانستن اینکه عشق به تو چه احسساسی دارد مرا غرق در هیجان کرد ولی آنچه پیش از هر چیز مرا غرق در شگفتی میکندخود تو هستیو عشق میان ما سوزان پولیس شوتز چند روز دیگه همه چیز دوباره شروع میشه و من اصلا امادگیش رو ندارم!! دلم یه استراحت طولانی میخواد ! چند روز بخوابم بعد بلند شم ببینم همه چیز مثل قبلا ها خوب شده!! از صبح دارم سعی میکنم به هیچ چیز فکر نکنم نه خوبش نه بدش!! تا حالا تقریبا موفق بودم ولی دو هفته مونده !! فکر کنم بتونم... خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دلم برای کوه تنگ شده! فکر میکنم میتونه تاثیر خوبی روم بذاره! دیروز سعی کردی بار سنگینی را از دوشم برداری! مرســــــــی کمی کمکم کرد ولی سنگینی اش بیش از این حرف هاست!
پرستو
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 ساعت 05:33 ب.ظ
0 لایک
سایتون سنگین شده !
کجایی نیستی .
۳ماه استراحت نداشتی مگه D:
منو پاک می کنی؟
میگم خوبه سه ماه تعطیل بودی !
تازشم قابلی نداشت !!!!:دی
کوه همیشه به من احساس خوبی میده٬ یه جور نزدیکی ٬ نزدیکی به آسمون ٬ پرنده ها و شاید خدا! سبز و بهاری باشی
سلام
من دیوانه بودم ؛ هستم و امیدوارم باشم .
فکر می کنم همون باشم از اینکه شما ار قدیمیهای
بلاگ اسمانی هستید و هم از لینکهایتان که دوستان وبلاگی من هم هستند.
بازم پیش من بیا..
خوشم اومده بیا اینو پاک کن
دفعه دیگه که درست خوندم جوابتو میدم
سلام دوست من
قشنگ بود ...
قشنگ شدی ...!!!