هنوز بهار است!

 

ــ ابر ..باد و باران و بعد گرمای طاقت فرسا...تکرار شدنی های دوست داشتی  در بهار!

ــ چه بانمک...هنوز بهار است ولی من از آمدن تابستان دلتنگم ...میخواهم خاطرات تلخش را دور

 بریزم..ولی هنوز کمیش مانده ...

ــ همه دلتنگی؛ نگرانی؛ ناراحتی حتی گاهی هیجان و شادی در اشک جمع میشوند و می روند

من گریستم و اکنون خوبـــــــــم !

ــ نمیدانم دلم بیشتر برای خودت تنگ شده بود یا برای دوستیمان...از شنیدن صدایت هیجان زده

 شدم تا جایی که نمیدانستم چه بگویم ... از من بعید بود !! نه؟!

در آن ده دقیقه همه آن چند سال دوستی از ذهنم عبورکرد.. چه لذت بخش بودن!

کاش میرفتیم همدان!

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
آدینه بوک یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

هامون یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ http://bach.persianblog.com

ای بهار آرزو!
بر سرم سایه فکن...(مزار بامداد را دیدی؟)

گندمین یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ب.ظ http://gandomin.com

چون اون موقع هنوز این بلای آسمانی سرم نیومده بود و با شما ها ریفیق نبودم همدان برام خاطره ای نداره!
اصفهان هم اگه آخرای اردیبهشت برید شاید بیام بهناز تا خرداد هنوز ایرانه ....

عادله دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ب.ظ http://aeko.blogsky.com

چرا نمی رین؟

مریم سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ

من ۳۰ خرداد دارم میاما ! نه ۸ تیر! منم یاد همدان انداختی! با اون تمساحای توی غار!!!!!!!!!! میگم نمیشه یه وقتی برین که منم باشم؟!

گندمین شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:22 ب.ظ http://gandomzar.blogsky.com

گندمزارمو درست کردم D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد