بعد از سه سال مثل اوایل نوشتنم با فاصله کمی امدم تا بنویسم..این روزها زیاد میایم اینجا انگار

 که بی اختیار باشد دلیلش را نمیدانم..مثل اینکه پی چیزی میگردم..

ــ سه تاری را گوشه اتاق میبینم که دوستش دارم تارهایش خاک گرفته و من یاد استاد کوچکِ

 بزرگ ستار میفتم و دلم برای دعوا کردنش ؛ نگاهش؛ صدایش که زیبا نبود ولی خاص بود تنگ

 شد..یاد تعریفش از عشق میفتم در ۱۶ سالگی..من هم تعریف کردم..کمی هم آرام شدم .کتابی

را داد که من خواندم و بیشتر از پیش دوستش پیدا کردم.....و نظرش راجع به تاثیر منفی روابط

جنسی در زندگی اینده در نوع خود عالی بود و از ادمی که نه اعتقادات مذهبی داشت و نه تجارب

 زیادعجیب..

و این روز ها  همه چیز دارند دوباره تکرار میشوند..

و ذهن من که انگار که نمیتواندویا نمیخواهدتغییر را بپذیرد هاج و واج ایستاده و اطرافیانش را مینگرد

  دوست دارد همه چیز روال  عادی اش را  طی کند ( کسی بیاید و روال عادی را برایم تعریف کند)

انگار که مثل قبل ترها بی پروا نیست و کمی ترسو شده!

ــ بعد از سال ها عارف گوش میدهم و یاد گندمین خودمان میفتم..اینکه از من دلگیر است ولی

جای نگرانی نیست دوستی ده ساله مان کمکم میکندو همه دلگیریش را از بین میبرد..

بگذر ز من ای اشنا..

می خواهم عشقت در دل بمیرد..

عشق تو نمیمیرد..

ــ هنوز هم با ابلهانه ترین دلایل شاد میشوم..کتابی را پیدا کردم که جواب همه تمرین ها را دارد..

ــ توپ آبی و این روزها که ارام ترم و تنها نگرانی ام کنکور توست میتوانم کمتر بخورم!

 

 

 

کمی دلتنگی و کمی شادی!

 

ـ یکی دو روزی است که  فکر میکردم چراهیچ وقت خودت تعریف نمیکنی وهمه چیز را باید پرسید ..

و بعد شاید بگویی..اما من..بگذریم..امروز بیشتر در فکر فرو رفتم.خیلی ساده میتواندباشد ..راحت 

نیستی و یا از گفتن می ترسی..ترس را یا من به وجود اورده ام یا تو الکی ساخته ای ...مهم

 نیست!

ولی من دلم میگیرد..الکترونیک خواندن را رها میکنم ..می آیم تا این لحظه دلتنگی را ثبت کنم..

ثبت که میشود فکر میکنم چگونه پاکش کنم...و اگر بتوانم پاک کنم حتما با خود خواهم گفت چه

راحت از کنار مسائل مهم رد میشوی..و اگر نتوانم روزها دلتنگ می مانم..

ــ و چقدر سخت است انگونه که با مردم هستی با تو نباشند!

ــجملات اینگونه شروع میشوند: و چقدر زیبا مینویسی..و من انگار که بزرگترین نویسنده جهان این

 را به من گفته(که اگر میگفت شاید اینقدر شاد نمیشدم) در پوست خود نمیگنجم و دلم میخواهد

 به همه بگویم اما کسی او را نمیشناسد...و شاید تعارفی بیش نبوده است!

شعر های تقویم امسالم از شعرهای پارسال کمی زشت ترند ولی عکس هایش از پارسالی

 ها بهتر!!خودش را هم هنوز نمیدانم..ظاهرا کمی بهتر است..و به قول تو سال خنده است!

 

 

 

ــ‌ وقتی mail تو رو خوندم  یاد مهتاب ویگن افتادم...شبی که بی جهت آشفته بودم و مهتاب گوش

میدادم و ...

ــ با مدرسه به اردوی آخر سال رفتم...همه چیز همان شکلی بود..شکل پنج شش سال پیش فقط

این بار من معلم بودم نه شاگرد..

ولی باز مثله همون موقع ها شیطنت کردیم...جیغ کشیدم...کف اتوبوس نشستیم و باز

سر نهار کثیف کاری راه انداختیم... فالهای مسخره گرفتیم...ولی این بار در فالم ۷ بچه بود به  

 جای نه تا..تاب بازی کردیم .... عکس های دلقکی گرفتیم و....فقط مثله اردوی اخر سال سوم

راهنمایی زار زار گریه نکردم!! مثل آن روزها که ارزو میکردم باز در یک کلاس باشیم این بار آرزوکردم

سال دیگر باز معلمتان باشم!

 گفتم امتحان دوشنبه رو فراموش نکنید دوستان مهربانم!

ــ کمی میخوانم و بیشتر نمیخوانم...از ترم های پیش کمی بهتر است با وجود اینکه انگیزه خیلی

بیشتر است...ولی باز نزدیکای اخر ترم ...همه درسها کم و بیش مانده..و من باز هم بی استرس!!

یا بهتر است بگویم بی خیال...

ــ راه خواهم افتاد

 باز از ریشه به برگ

باز از بود به هست

باز از خاموشی تا فریاد...

ـــ و در مورد من شاید هم بر عکس باشد..

 

دلم میخواست..

 

ــ‌دلم میخواست امروز اینقدر خسته نبودم....انوقت شاید میشد با همه توانم فریاد بزنم....

پــــــــــــــــــــــــــــــس تکلیف اوقاتــــــــــــــــــــــــــــــــی که من دلگرفته ام چیست!!؟؟

ــ چه توی دلم بگویم و چه فریاد بزنم تا همه بشنوند فرق زیادی ندارد..

ــ دلم میخواست جای این نوشتن مسخره صحبت میکردیم و بقیه گوش میدادند...

بهتر نبود؟

حرف برای گفتن بسیار...نمیدانم گوشی نیست که بشنود یا من فقط ادعای راحت حرف زدن

 را دارم!

ــ دلم میخواست ادم هایی که میشناسنم اینجارا نمی خواندند...

هــــــــه ....چه کسی میتواند ادعا کند مرا میشناسد؟!!!

ــ لبهایم شروع به لرزیدن میکنند...یکی از احمقانه ترین حرکات روی زمین.............دلم میخواست

 روی زمین نبودم...

بد بختانه دلم نمیخواهد از روی زمین هم تنها برو م!!

ــ راستی شوخی کردم میدانم برایت اهمیت چندانی ندارد ولی من اگر ببینمش حتما تشکر

میکنم...گرچه گاهی اذیتم میکنی!!!!!!!